ماریا هستم!

خب سلام. 

من ماریا ام. یعنی نیستما، ولی خب دوستام بهم میگن ماریا. بعضیاشونم میگن ماری. خب منم این اسمو دوست دارم. پس بزارین اینجا هم ماریا باشم. 

من تو کتردام زندگی میکنم. عضو باند تفاله هام. خالکوبی روی دستمو دوست دارم و شبا با اینژ و کز میریم سرقت. 

البته تو هاگوتراز هم تحصیل کردما. اسنیپ معلم سخت گیری بود ولی خب... من دوستش داشتم. 

ولی در هر صورت من یه شش هفتم ام که هنوز جری و چیکارا و اَپ نیومدن دنبالش. ولی من منتظر میمونم... قراره تو همخوانی بعدی خانم سالمی ما رو ببره جزیره. 

 

نه دیگه بکم جدی بشیم. اره ماریا ام. از خانواده ی بزرگ بوکستاگرام ها بهتون سلام میکنم. عاشق فانتزی ام و معلومه که چقدرررر شیفته ششِ کلاغ یا همون six of crows  ام. عاشق کوارتت نهایی هم هستم. طرفردار نشری نیستم.

شاید 14 سالم باشه. اره من یه دختر 14 ساله ام.‌ همونی که تا پنج صبح بیدار میمونه تا کتابشو بخونه. تا پنج صبح با دوستاش درباره ی کتابا حرف میزنه و دعوا میکنه. من همونم.

 

خب میخوام‌ از دنیای بوکستاگراما براتون بگم. دنیامون زیاد قشنگ نیست. چیزایی هست که شما نمیبینین. ولی من بازم دوستش دارم. چرا؟ به خاطر دوستام. کسایی که اگه پیداشون نمیکردم، قطعا الان زنده نبودم.

به قیافه م نمیخوره ولی خب افسرده ام. با کمک دوستام زنده موندم و به خاطر اونا زنده میمونم. چون بهشون قول دادم! 

راستی! یادم‌رفت بگم من قبلا تو بلاگفا بودم. خب یه سری مشکلا پیش اومد. نتونستم اونجا ادامه بدم. اومدم‌اینجا. میخوام اینجا از کتابا براتون بگم. از دنیای فانتزی. از خودم و خیلی چیزا.

عام... پر حرفی کردم؟ دیگه چه کنم ادم پر‌حرفی ام.